جـاده مـانده است ...
نوشته شده به وسیله ی نور الزهراء در تاریخ 91/2/10:: 11:33 صبح
جـاده مـانده است و من و این سر باقی مانده
رمقی نیست در ایــن پیکـر بـاقـی مانده
نخلها بیسر و شـط از گل و باران خــالی
هیچکس نیست در این سنگر باقی مانده
تــویی آن آتش ســوزنـدهی خاموش شـــده
منم ایـن سردی خـاکستر بــاقی مـــانــده
گرچه دست و دل و چشمم همــه آوار شـده
بــاز شــرمنــدهام از این ســر باقی مانده
روز و شب، گرم عـزاداری شب بــوهاییم
مــن و ایــن باغچــهی پرپر بـاقی مانده
پیشکش بــاد، به یکرنگیات ای مردتـریـن
آخریــن بیت در ایــن دفتــر باقی مانده
تا ابــد، مـردتــرین باش و علمـدار بمــان
با تــوام، ای یــل نــام آور بــاقی مـانده
" سعید بیابانکی "
کلمات کلیدی :